کسب و کار یعنی تحمل ابهام

کسب و کار یعنی تحمل ابهام
خلاصه‌ی این مطلب : تو کارآفرینی شما نمیدونی فردا قراره چه اتفاقی بیفته اما برای هر روزت برنامه داری!! خب یعنی چی؟! چی شد الان؟! بیا بهت بگم...
دسته بندی:
مدت زمان مطالعه: 6 دقیقه
نویسنده : حجت عبدلی

مقدمه

کارمندی و کارآفرینی تفاوت های زیادی با هم دارن، یکی از تفاوت هاشون قطعیت و عدم قطعیت هستش؛ در کارمندی همه چیز مشخصه، حتی کارمنده میتونه حدس بزنه که سه سال دیگه کجاست و حقوق و درآمدش چقدره…

اما یه کارآفرین حتی راجع به فرداش خیلی دقیق نمیتونه صحبت کنه، اون مقصد نهایی(هدف کلی) رو میشناسه و هر روز با برنامه ی تدوین شده ای پیش میره اما واقعا نمیدونه که تو مسیر قراره چه اتفاقاتی بیفته. ممکنه حتی فردا یه اتفاقی بیفته که کل مسیر و برنامه ریزی و استراتژی های کارآفرین عوض بشه.

پس کارآفرین باید تحمل ابهام رو داشته باشه و از داشتن ابهام و شفاف نبودن کل مسیر رنج نبره.

از اول نمیشه مشخص کرد که قراره چی بشه

کارآفرینی یعنی رانندگی در یه مسیر پر پیچ و خم و تاریک، شما فقط 10 متر جلوتر رو میتونی ببینی و باید فقط بری جلو و حرکت کنی، در مسیر، خود راه بگویدت که چون باید رفت!
فقط تو این مسیر مقصد کلی رو میدونی، برای تک تک روزهات برنامه داری اما نمیدونی که در این مسیر ممکنه چه اتفاقاتی وجود داشته باشه.

پیشبینی مشکلات احتمالی پیشِ رو

تجربه نشون داده آدم هایی که دوست دارن کل مسیر براشون شفاف باشه و میخوان تمام مشکلات پیش آمده ی احتمالی رو پیشبینی کنند و براش برنامه داشته باشند، هیچوقت شروع نمیکنند. اون ها مدام دنبال یه برنامه ی کامل و تدوین شده هستند و  از اونجایی که هیچوقت این برنامه آماده نمیشه، پس هیچوقت اقدام نخواهند کرد.

از طرفی مشکلات احتمالی ای که پیشبینی میکنند، اغلب هیچوقت در واقعیت اتفاق نمی افتند. مثلا اگه پا تو مسیر بذارن میبینن اصلا همچین مشکلاتی که اون ها فکر میکردن اصلا وجود خارجی نداشته و فقط در ذهن اون ها بوده.

اگه این نشه چی؟ اگه جواب نده چی؟

آدم هایی که قبل از شروع کار، به دنبال پیشبینی مشکلات احتمالی هستند، این سوال ها خیلی تو ذهنشون میچرخه: “اگه جواب نده چی؟” “اگه نتونم چی؟” “اگه نشه چی؟” “اگه دردسر بشه چی؟” و ….

در اصل اون ها با مرور کردن مشکلات احتمالی، یا وارد زمین مسابقه نمیشن و یا اگه وارد بشن، از همون ابتدا بازنده وارد مسابقه میشن.

قراره تحمل ابهام داشته باشم؟ پس باشه بریم تو دلش!

یه دسته ی دیگه ای از آدم ها هم هستن که بدون تفکر و بررسیِ خاصی، دل رو به دریا میزنن و وارد میشن؛ گاها دیده میشه که هزینه های هنگفتی هم برای کسب و کارشون میکنن. اینا آدمایی هستند که از اون ورِ بوم افتادن.

این دسته از آدم ها با اولین چالش و مسأله تو کسب و کار جا میزنن و حالشون بد میشه و اغلب کسب و کار رو رها میکنند. من گفتم که قرار نیست مشکلات رو پیشبینی نکنیم ولی قرار هم نیست که همینجوری، بدون فکر وارد موضوعی بشیم.

حالا سوالی که پیش میاد اینه که پس رویکرد صحیح چیه؟ مشکلات رو پیشبینی نکنیم، ولی بررسی های لازم رو انجام بدیم. این اصلا یعنی چی؟ یعنی دقیقا باید قبل از شروع کسب و کار چکار کنیم؟

رویکرد صحیح چیست؟

فردی که رویکرد صحیحی راجع به این مسأله داره این مدلی فکر میکنه: کسب و کار رو با همین امکاناتی که الان دارم استارت میزنم، قطعا در مسیر چالش هایی خواهم داشت اما من به خودم باور دارم که میتونم از پس چالش ها و مشکلاتی که پیش روی من قرار خواهد گرفت بربیام.

من با هربار حل کردن چالشی، هم کسب و کارم رو رشد میدم و هم خودم رو، اصلا من با حل چالش های جدید منطقه ی امنم رو گسترش میدم و آدم بزرگتری میشم، من با حل کردن چالش های کسب و کارم، جهان رو توسعه میدم و دنیا رو جای بهتری برای زندگی کردن میکنم.

این فرد عزت نفس و اعتماد به نفس لازم رو داره، میدونه که همونطوری که خیلی ها تونستند از پسِ چالش های کسب و کارشون بربیان، پس او هم میتونه از پسِش بربیاد. این فرد مطمئنه که تو آغوشِ خداوند بزرگه و خداوند بیشتر از خودش میخواد که این فرد موفق بشه.

نتیجه گیری

درمورد ابهام و شفافیت از مسیرِ کسب و کار سه رویکرد وجود داره که دو رویکرد اول کاملا غلط و رویکرد سوم، رویکرد صحیحی است.

رویکرد صحیح، کل داستان اینه… قطعا چالش هایی خواهیم داشت که من حلش خواهم کرد

رویکرد اول

از اول باید کل مسیر برام شفاف باشه و برای تمام مشکلات احتمالی برنامه داشته باشم، مگرنه نمیتونم شروع کنم.

رویکرد دوم

برررریم تو دلش بابا!!! این فرد اصلا هیچ فکر و تاملی راجع به کلیت کار نداشته و اغلب به خاطر هیچان زدگی و جوزدگی دست به همچین کاری میزنه.

رویکرد سوم

کسب و کار رو با همین امکاناتی که الان دارم استارت میزنم، قطعا در مسیر چالش هایی خواهم داشت اما من به خودم باور دارم که میتونم از پس چالش ها و مشکلاتی که پیش روی من قرار خواهد گرفت بربیام.

کسب و کاری با درآمد 120 میلیون تومان ناخالص ماهیانه

من خودم، کسب و کاری که راه اندازی کردم که طی 4 سال رسید به درآمد 136 ملیون ناخالص ماهانه، اگه تو هم دوست داری درآمد سه رقمی رو لمس کنی، داستان رسیدن کسب و کارم به درآمد سه رقمی رو حتما بخون. این داستان باعث میشه تو به داشتن رویکرد سوم بیشتر نزدیک بشی، کلیت مسیر رو بدونی و بتونی راحت تر وارد مسیر پر از ابهام کارآفرینی بشی.

 

این مطالب را هم دوست خواهید داشت...