منطقه ی امن، مانعی بزرگ برای تولید ثروت

منطقه ی امن چیست؟!

منطقه ی امن که به انگلیسی بهش comfort zone میگن، ناحیه ای است که فرد تو اون منطقه راحته، هیچ ترس و ابهامی براش وجود نداره… تو این منطقه هیچ رشدی صورت نمیگیره و فرد احساس امنیت میکنه.

یه مثال بزنم که قضیه شفافتر بشه، مثلا فرض کنیم شما تو یه شهر کوچیک مغازه ی معروفی دارید، همه شما رو میشناسن، مشتری های شما تعدادش خوبه، درآمد شما به نسبت خوبه و چرخ زندگیتون به راحتی میچرخه، در این شرایط شما نیاز به تلاش بیشتری ندارید، شما نیازی به حمله به ترس جدیدی ندارید، امنیت رو کامل حس میکنید و درآمد شما بدون زور و فشار اضافی ای خوبه…

این منطقه، منطقه ی امن شماست. تو این منطقه واقعا احساس راحتی دارید و از شرایطی که به وجود اومده نسبتا راضی هستید.

حالا فرض میگیریم شما تصمیم میگیرید برید تو یه شهر بزرگتر، تو شهر بزرگتر آدم ها شما رو نمیشناسن، شهر جدید رو نمیشناسید، با قواعد اونجا خیلی آشنا نیستید، رسم و رسوم اون آدم ها رو نمیدونید، هیچ دوست و آشنایی ندارید.

شهر بزرگتر به منزله ی ناحیه ای است که خارج از منطقه ی امن شماست، تو این ناحیه شما نیاز دارید که تو دل ترسهاتون برید، شما نیاز دارید که رشد کنید و آدم قوی تر و قدرتمندتری بشید.

رشد اصلی، بیرون از منطقه ی امن هستش

پول های درست و حسابی و زیاد، آدم های درست و حسابی، بیزنس درست و حسابی و همه ی درست و حسابی های جهان، در بیرون از منطقه ی امن ما آدم هاست… درسته که منطقه ی امن منطقه ای است که به صورت ظاهری احساس راحتی به آدم میده(چون توش امنیت داریم) اما در دراز مدت از آدم یه ترسوی بزدل میسازه که ثروتمند نشده هیچ، بلکه هیچ کاری هم از دستش برنمیاد.

حالا قسمت جالبش اینه که وقتی فردی تلاش میکنه کاری کنه که در منطقه ی امنش نیست(مثل سفر به شهری بزرگتر)، در ابتدا براش ترسناک و غیرقابل تحمله ولی به مرور که رو خودش کار میکنه، مهارتهاشو افزایش میده و استقامت به خرج میده؛ حضور تو اون شهر براش عادی و راحت میشه این یعنی اون آدم قدرتمندتری شده و منطقه ی امنش رو گسترش داده. 

تمام آدم های موفق جهان برای گسترش منطقه ی امنشون برنامه دارن، اون ها هر روز سعی میکنن خودشون رو رشد بدن و منطقه ی امنشون رو بزرگ و بزرگ و بزرگتر بکنن.

برای گسترش منطقه ی امنت، برنامه داشته باش

تو هم باید برای گسترش منطقه ی امنت برنامه داشته باشی، میخوام یه راهکار ساده بهت بدم :
یه کاری که ازش میترسی رو انتخاب کن، اون رو خیلی کوچکتر و ساده تر کن و همین امروز اقدامی براش انجام بده؛ بعد از انجام این کار کوچک ساده، متوجه خواهی شد که ترسی که داشتی فقط یه توهم بوده و وجود خارجی نداشته…
بعد این کار کوچکه رو یخورده بزرگتر کن و بعد اونو انجام بده و این روند رو ادامه بده تا به اون کار اصلیه برسی، با هر بار انجام این کارهای کوچک به خودباوری میرسی که میتونم انجامش بدم و اونقدر ها هم که فکر میکردم ترسناک نبود…

بذارید با مثال توضیح بدم ساده تر باشه؛ مثلا شما از صحبت کردن تو جمع میترسید، ابتدا از صحبت کردن در میان اعضای خانواده تون شروع کن، بعد از انجام این کار برو سراغ یکی دو تا از فامیل ها و به مرور این داستان رو ادامه بده و هربار کار رو یخورده سخت تر کن تا بتونی باور کنی که میتونم و آماده بشی برای انجام اون کار اصلیه.

شما با هربار انجام این کارهای کوچک، منطقه ی امن خودتون رو یه کوچولو گسترش میدید و یهو به خودتون میاید و میبینید که واقعا آدم قوی تر و شجاع تری شدید

درگیری با کارهایی که روتین روزانه است مثل سم میمونه

بسیاری از آدم ها صبح تا شب درگیر کارهای روتین و روزمره هستند، اون ها از انجام کارهای جدید میترسن و هیچوقت سراغ اون ها نمیرن؛ این آدم ها همونایی هستن که تا پایان عمرشون رنگ خوشبختی رو نمیبینن، چون به ترس هاشون اجازه دادن که بر اون ها حکومت کنن و هیچوقت جسارت پا گذاشتن بیرون از منطقه ی امن خودشون رو نداشتن

حواسمون به انجام کارهای غیرتکراری جدید و رشد هر روزه باشه.

کسب و کاری با درآمد 120 ملیون ناخالص ماهانه

من خودم با پا گذاشتن روی ترس هام و گسترش منطقه ی امن خودم تونستم کسب و کاری بسازم که درآمد ناخالص ماهانه اش بیش از 120 ملیون تومان است.

اگه تو هم دوست داری کسب و کاری داشته باشی که درآمد خوبِ سه رقمی برات بسازه، من  مسیر رسیدن به کسب و کاری با درآمد ناخالص بیش از 120 ملیون تومان رو به رایگان توضیح دادم، حتما این صفحه رو ببین و اشتباهات من رو تکرار نکن تا خیلی سریعتر از من به این نقطه برسی.

خیلی ساده و شفاف بهت گفتم که دقیقا چیکار کردم که رسیدم به این نقطه، تو هم میتونی با طی کردن این مسیر، خیلی زودتر از من به این نقطه(و جاهای بهتر و بالاتر) برسی.